تمرین آندره آغاسی وراجر فدرر برای مسابقات تنیس دبی در عجیب ترین

باند فرود هلیکوپتر برج عرب در دبی]

 

1385/2/26

ایران اکونومیست:



نگاهی به تحول دختر ایرانی ـ آمریکایی

بسیار شنیده‌اید که عاشق، ره صدساله را یک شبه طی می‌کند. افسانه نیست، در عصر پوچ‌گرایی و بی‌دینی برآمده از فرهنگ زندگی غربی، ناگهان در قلب ینگه دنیا، دست عشق بر قلب یک انسان می‌نشیند تا عاشق‌ترها نجات پیدا کنند.
مگر نه این‌که شیطان قسم خورده بنده را از بندگی‌اش دور کند، اما خداوند عرش عظیم، دست بندگان خالص و عاشق را سفارشی می‌گیرد؟
سهیلا مسعودفر آرین
آنچه می‌خوانید، هنر عاشقی یک زن ایرانی است که «کوله پشتی» شبکه سوم به جوانان ایرانی نشان داد، زنی که منیت خود را به پای بندگی هزینه کرده است.
از انتها می‌گویم تا با این زن عاشق، بهتر آشنا شوید.

می‌گوید: یک بار در زندگی‌ام برابر همسرم زانو زدم تا اجازه دهد به زیارت امام حسین(ع) بروم. همان شب در خیریه افطاری ایتام در دو شله زرد که نام امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین(ع) نوشته بود، به ایشان گفتم، آقا! پسرت من را دعوت نمی‌کند، ولی خواهش می‌کنم نام من را در لیست دوستدارانش بنویسید.

شب که به منزل آمدم، استاد اخلاق کلاسی که می‌رفتم، خبر داد به خلاف خبر قبلی که جایی برای من نبوده، جا هم فراهم شده، چون به واسطه ایشان قبلا استخاره کرده بودم و عالی آمده بود. به علی (همسرم) اصرار کردم، او دایم می‌گفت: مکه yes، کربلا No.

زن نتوانست به شوهرش چیره شود تا این‌که گفت: همه می‌گویند Yes، علی آرین می‌گوید: No؟ امیرالمؤمنین مشکلم را حل کرده، امام حسین، دعوت کرده،‌ اما تو می‌گویی، نه!

سرانجام شوهرم موافقت کرد تا شب 27 رمضان بالای سر امام حسین(ع) باشم و نیمی از وجودم را در بین‌الحرمین جا بگذارم، انگار در رویا بودم.

سهیلا مسعودفر آرین، دختری که در هشت سالگی از ایران به اتریش می‌رود، ابتدا در آمریکا، فارغ‌التحصیل دانشگاه مامایی از دانشگاه USC می‌شود و از خانواده پولدار که همواره به خاطر زیبایی و ثروت، زبانزد اطرافیان و جامعه بوده‌اند، با یک اتفاق ساده، چنان متحول شد که اکنون بی‌واسطه با خدا راز و نیاز می‌کند.

خودش می‌گوید: منیت را پشت سر گذاشتم. وضعیت مالی، ماشین‌های رنگارنگ، تحصیلات، هیکل، قد، زیبایی، بچه‌ها، کیف 2000 دلاری، لباس‌های مارک شانل، کفش‌های گران‌قیمت همه و همه را به یک‌باره کنار گذاشتم، چون دیگر برایم مزه‌ای نداشت.

در واقع او از روزی که دریافت 35 سال با منیت زندگی کرده و مرده‌ای بیش نیست، متحول شد. همان‌گونه که یک بار در زندگی به خاطر امام حسین(ع) در برابر شوهرش زانو زد، عاشقی بزرگ‌تری هم داشت.

به خاطر این‌که در آمریکا زندگی می‌کرد، حجاب برایش معنی نداشت، ولی وقتی خواست حجاب بگذارد، به قول خودش، اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به خدا نزدیک شود و حجاب چادر برای زنی که زندگی غربی در گوشت و پوستش رسوخ کرده و به قول خودش زندگی شیشه‌ای را ساخته بود، حکم تاج بندگی پیدا کرده و این را به منتقدان خود هم گوشزد می‌کند.

حادثه بزرگ زندگی سهیلا از یک روز عصر آغاز شد که برای ورزش روزانه به سر کمد نوارهایش رفت و بی‌اختیار نوار یکی از دوستان شوهرش را برداشت و به ورزش رفت.
می‌گوید: احساس کردم مردی صحبت می‌کرد، اما چیزی متوجه نمی‌شدم تا این‌که به آیه‌ای رسید که خداوند می‌‌گفت: فکر نکن همه اینهایی که داری مال خودت است، همه از قدرت من است!

زندگی‌ام به هم ریخت و مثل سفره‌ای تکانده شد و همه را قطعه قطعه کرد. دو ساعت در همان محل ورزش گریه می‌کردم و توان بازگشت به منزل را نداشتم. قبول کردم به ایران بیایم، با این‌که بسیار سخت بود.
یک بار غربت را در هشت سالگی در اتریش تحمل کردم و این بار به خاطر روح خودم و سوای وجودم، تصمیم گرفتم به همراه همسرم به ایران بیایم.

از خانواده‌ام دور شدم، ارتباط با اطرافیانی که بیست سال آنان را ندیده بودم، خیلی سخت بود اما همان روز از مغازه‌ای دفترچه‌ای خریدم و برای خدا نامه نوشتم یا به اصطلاح ایمیل زدم و درددل کردم.

عاشقی این زن آن‌چنان هم آسان نیست. پس از سال‌ها دوری و دیدن خانواده‌اش به خاطر اعتقادات شخصی به عروسی برادرش نرفته و وقتی دلیل آن را جویا می‌شوی، می‌گوید: رضایت خدا در آن مجلس رعایت نمی‌شد. مشروب سرو می‌شد و این با اعتقادات من مخالف بود.

از طرفی حجاب من را نه متوجه می‌شدند، نه درک می‌کردند، ولی من برای خود اعتقاداتی داشتم.
سهیلا مسعودفر آرین وقتی به ایران آمد، به زبان فارسی مسلط نبود و در عوض زبان انگلیسی، اسپانیایی و آلمانی را به دلیل سکونت، دانشگاه و دوران کودکی خوب می‌دانست، اما چون حتی دوست ایرانی نداشت، فارسی را کامل بلد نبود.

البته به دلیل اصرار پدرش در نوشتن نامه فارسی خط خوبی دارد و نوشتن را فراموش نکرده است.
اما پدر سهیلا یک اصرار دیگر و آموزش بزرگ‌تر دیگر هم داشت که بی‌شک موجب عاقبت به خیری او شد. پدرش به هر سه فرزند خود نماز یاد داده بود، ولی تنها سهیلا بود که نماز می‌خواند.

هرچند خودش می‌گوید، «معنی آن را نمی‌فهمیدم و فقط انجام می‌دادم و گاهی منظم نبود و به خاطر کار ترک می‌کردم». ولی بی‌شک همان نماز، دست این زن پاک‌نیت را گرفت.

امروز این زن ایرانی با تسلط به قرآن و نهج‌البلاغه، امیدوار است، الگویی مناسب برای فرزندانش باشد که اسیر منجلاب دنیا نشوند.
آیا می‌توان باز هم باور کرد، بی‌قیدی و بی‌بندوباری، محصول جبر زمانه زندگی ماست! دست‌کم اندیشه در زندگی خودمان و اطراف، حرف‌های زیادی برای ما دارد.

حب امام حسین را در خون خود داریم و قدر آن را نمی‌دانیم!
علاقه به ائمه و محبت خالص خانواده پیامبر را داریم، اما چرا برای جلای قلب خود تلاش نمی‌کنیم؟
شاید برای ما عادی شده و شاید هم غفلت و غفلت و غفلت!

اما می‌توان همچون این زن عاشق غبطه خورد که؛
ـ ای کاش، ما هم به خاطر حرم امام حسین و بین‌الحرمین زانو می‌زدیم!
ـ ای کاش، ما هم به عشق سفر به حریم حسین به نیت دلان کنار سفره افطار نماز عشق می‌خواندیم!
ـ ای کاش ما هم برای خدا نامه بنویسیم و بدانیم او خداوند عرش عظیم است و ما بنده کوچک او!



  •   با سلام:
    من چند سال در خارج از کشور زندگی کردم شاید برخی فکر کنند سرکارخانم مسعود فر جز’ موارد عجیب ونادر است اما این خانم فقط به برکت این برنامه تلویزیونی شناخته شده اند وگرنه خداوند همواره زمین را خالی از حجت نگذاشته و نمیگذارد اگر بررسی شود بارها و بارها از این موارد که ره یافته اند یافت میشود تا برای راه نیافتن عذر و بهانه ای نداشته باشیم.

  •   یک جرقه کافی است تا انسان از خواب سنگین بیدار شود اما ما هنوز درخواب هستیم انشا’ اله یک روزی این جرقه در قلب ما هم بزند.
    خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

  •   با عرض سلام و تشکر از درج این مطلب همانطور که خود شما نیز حق مطلب را بیان کردید :
    حب امام حسین را در خون خود داریم و قدر آن را نمی‌دانیم!
    علاقه به ائمه و محبت خالص خانواده پیامبر را داریم، اما چرا برای جلای قلب خود تلاش نمی‌کنیم؟
    شاید برای ما عادی شده و شاید هم غفلت و غفلت و غفلت!

    اما می‌توان همچون این زن عاشق غبطه خورد که؛
    ـ ای کاش، ما هم به خاطر حرم امام حسین و بین‌الحرمین زانو می‌زدیم!
    ـ ای کاش، ما هم به عشق سفر به حریم حسین به نیت دلان کنار سفره افطار نماز عشق می‌خواندیم!
    ـ ای کاش ما هم برای خدا نامه بنویسیم و بدانیم او خداوند عرش عظیم است و ما بنده کوچک او!

  •   از تهیه این مطلب از سوی بازتاب و درج نظرات مختلف پیرامون این قضیه متشکرم. یکی از دوستان در بالا گفته بودند مگر چه تعارضی است میان تحصیلات و هیکل و زیبائی و کیف دو هزار دلاری و ...
    در این خصوص بنظرم تعارضی نیست و خانم ارین هم خود را تمامی این مسائل نباید جدا کرده باشند. ایشان تعلق خاطر و وابستگی به این امور را از خود دور کرده اند. امام خمینی (ره) هم خوی کاخ نشینی را بد می دانستند. اما اگر از وابستگی های دنیا خود را رها سازیم، آنوقت خود را بسیار ارزشمندتر از آن خواهیم دانست که در کاخ زندگی کنیم. کاخ نشینی خیلی از تبعات منفی را به دنبال دارد که بیشتر از جنبه های مثبت آن است. اگر در کاخ بهتر می شد به مردم خدمت کرد، مطمئن هستم که اما (ره) می رفتند و در کاخ زندگی می کردند و نه در خانه ای که تمام بازدید کنندگان داخلی و خارجی را در حیرت فرو می برد. من از خانم آرین این را استنباط نکردم که از تمامی امور و نیازمندی های دنیوی خود را بریده اند بلکه به این درک رسیدم که ایشان وابستگی به امور دنیوی را از خود دور کردند و به این نتیجه رسیده اند که بهتر از به دور از هیاهوهای دنیای غرب و در ایران اسلامی، زندگی کنند. ضمناً معتقدم که بله می توان در غرب هم بود و مسلمان معتقد و مومن هم بود. اما خانم آرین الان مسئولیت بیشتری دارند و حتماً خودشان به این امر واقف هستند. هوالحفیظ

  •   به نام خدا محبوب دل ها
    در سال پیامبر اعظم شاهد دو برنامه کوله پشتی به فاصله کمتر از یک هفته بودم یکی از آنها به نظر من دل پیامبر اکرم و مومنین را شکست و به ایشان ظلم کرد و دیگری پیامبر رحمت و روندگان راه ایشان را شاد گردانید . در برنامه اول برنامه دکتر فلسفه، انسان را به شک در وجود خداو جدایی از دین و پیامبر دعوت می کرد که اگر هم این راه ما رابه خدایی برساند آن خدا موجودی ذهنی و بی خاصیت وبی اثر در زندگی و سعادت انسان می باشد . و اما برنامه دوم برنامه خانم مسعود فر آرین دریچه ای از راه فطری انبیاء به روی انسان می گشاید. و انسان را به خدایی می رساند که ذهنی و خیالی نیست بلکه او را می یابیم ، با او سخن می گوییم ، با او اظهار محبت و دلدادگی می کنیم ، به او ایمیل می زنیم و ما حیات خود ،همه هستی و بودن خود ،غم وشادی ،درد و شفا و همه چیز را از او می دانیم و این چنین خدایی با کتابش ، با پیامبرش و با عترت پیامبرش و با فرشتگانش به ما آرامش ، سعادت ،شادی واقعی و عاقبت خوش می دهد. به همه عزیزانی که از دیدن آن برنامه (که قرار است به صورت کامل تر تکرارشود) متحول شده اند صمیمانه تبریک عرض می کنم .

  •   امیدوارم منم بتونم اسماعیل وجودم را قربانی کنم.......میدونم خیلی راه برای رسیدن به خدا هست ولی مسیر ائمه و امام حسین میگن خیلی نزدیکه ..........برای همین هم سهیلا با انکه فاصلش دور بود ولی زود رسید..

  •   ای کاش ذره ای ازعشق امام حسین در دل ما باشد و ای کاش ماهم خودمان را کوچکتر از ذره ای در مقابل اقیانوس بیکران قدرت الهی بدانیم

  •   چند سالی هست که بازتاب رو هر روز می خونم. اما این اولین باریست که زیر مطالبش چند جمله ای می نویسم.
    من هم آن شب برنامه کوله پشتی را دیدم. این افراد واقعا بندگی می کنند. ما کجای کاریم؟
    فاین تذهبون؟؟؟

  •   خانم ارین نمونه ای است برای کسانی که همیشه ایه یاس می خوانندکه نمی شود متحول شد و همش دنبال تعلقات زندگی هستند.از این بانوی واقعا مومنه التماس دعا دارم .

  •   غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
    ز هرچه رنگ تعلق بذیرد آزاد است

  •  

    http://www.baztab.com/news/43193.php